ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - دماوندیۀ دوم
ای دیو سپید پای در بند
ای گنبد گیتی ای دماوند
از سیم به سر، یکی کلهخود
ز آهن به میان یکی کمربند
تا چشم بشر نبیندت روی
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۱ - پائیز و زمستان
روان شد لشگر آبان به طرف جوببار اندر
نهاده سیمگون رایت به کتف کوهسار اندر
نهان شد دامن البرز در میغ و بخار اندر
تو گویی گرد کُه بستند پولادین حصار اندر
چو بر بستان کفن پوشید برف تندبار اندر
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۰ - تاریخچه انقلاب مشروطه
دریغا که بگذشت عهد جوانی
درآمد ز در پیری و ناتوانی
جوانی به راه وطن دادم از کف
دریغا وطنرفتو طیشد جوانی
وگر بازگردد وطن بار دیگر
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۵ - در رثاء ایرج
ایرجا رفتی و اشعار تو ماند
کوچ کردی تو و آثار تو ماند
چون کند قافله کوچ از صحرا
مینهد آتشی از خویش به جا
بار بستی تو ز سرمنزل من
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۶ - تنبلی عاقبتش حمالی است
دو نفر بچهٔ مقبول قشنگ
نام این سنجر و آن یک هوشنگ
هر دو همبازی و همقد بودند
راه یک مدرسه میپیمودند
بود سنجر ننر و دردانه
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۰ - جُعَل
یک جُعَل روزی ز اصطبلی حقیر
ناگهان افتاد در باغ امیر
وه چه باغی رشک گلزار فرنگ
لاله و سنبل درآن هفتاد رنگ
یکطرف در عطرپاشی یاسمن
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۹ - انسان و جهان بزرگ
به نام برازندهٔ نامها
کز آغازها داند انجامها
خداوند عرش و خداوند فرش
گرایندهٔ هر دو گیتی به عرش
فروزندهٔ عقل و جان و سخن
[...]
ملکالشعرا بهار » مسمطات » در منقبت حضرت حجة (ع)
مژده که روی خدا ز پرده برآمد
آیت داور به خلق جلوه گر آمد
بیخبران را ز فیض کل خبر آمد
مظهرکل در لباس جزء درآمد
معنی واجب گرفت صورت امکان
[...]
ملکالشعرا بهار » مسمطات » وطن در خطر است
مهرگان آمد و دشت و دمن اندر خاطر است
مرغکان نوحه برآرید چمن درخطر است
چمن از غلغلهٔ زاغ و زغن در خطر است
سنبل وسوسن و ریحان وسمن درخطر است
بلبل شیفتهٔ خوب سخن در خطر است
[...]
ملکالشعرا بهار » مسمطات » ای سعادت
ای مایهٔ عزت ای سعادت!
از بهر خدا بگو کجایی
ماراست به تو بسی ارادات
چونست که نزد ما نیایی
رسم است ز خستگان عیادت
[...]
ملکالشعرا بهار » ترکیبات » منقبت
باز در جلوه گری شد صنمی جلوه گری
دلبری پردهنشین شاهدکی پرده دری
با خبر از همه وز عاشق خود بیخبری
نکند در دل او نالهٔ عاشق اثری
هیچ با ما دل او را سر احسان نبود
[...]
ملکالشعرا بهار » ترجیعات » صد شکر و صد حیف
شاهی به میان آمد و شاهی ز میان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
تیری به کمان آمد بر قصد دل خصم
هم گر به خطا ناگه تیری ز کمان رفت
سلطان جوان آمد شاد و خوش و پیروز
[...]
ملکالشعرا بهار » ترجیعات » الحمدلله
می ده که طی شد دوران جانکاه
آسوده شد ملک، الملکلله
شد شاه نو را اقبال همراه
کوس شهی کوفت بر رغم بدخواه
شد صبح طالع، طی شد شبانگاه
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳ - در مذمت مخدرات و مسکرات
باده و این همه ز باده بتر
که برآورده دودمان از سر
یا ز پرکاری است و کمخواری
یا ز پرخواری است وکمکاری
چون که عدل از میانه برخیزد
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » جنگ تهمورث با دیوها » رهنمون
بود با اهریمنان دانشفزون
پختن و معماری و رمی و فسون
خط و رسم وپوشش و بافندگی
پای کوبی، می کشی، خوانندگی
با دگر علم و فنون
[...]