جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵ - مناجات در تضرع و ابتهال به حضرت ذوالجلال والافضال جل جلاله و عم نواله
ای ظهور تو با بطون دمساز
وی بروز تو با کمون همراز
احدی لیک مرجع اعداد
واحدی لیک مجمع اضداد
اولی و تو را بدایت نی
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۶۹ - در ذکر اصحاب تفرقه علی طبقاتهم
خدمت مولوی چه صبح و شام
دارد اندر کتابخانه مقام
متعلق دلش به هر ورقی
در خیالش ز هر ورق سبقی
نه شبش را فروغی از مصباح
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۴۷ - اشارت به بعضی از شعرای ماتقدم که از سلاطین پیشین تربیت ها یافتند و نام اینان به واسطه مدایح آنان بر صحیفه روزگار بماند
حبذا شاعران مدحت سنج
پرده در مدح شهریاران رنج
نام ایشان ز جنبش اقلام
ثبت کرده به دفتر ایام
گر نمانده ست جسمشان زنده
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۵۱ - خاتمه کتاب
جامی از شعر و شاعری باز آی
با خموشی ز شعر دمساز آی
شعر شعر خیال بافتن است
بهر آن شعر مو شکافتن است
گر چو استاد کارگر همه سال
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۲۹ - تدبیر کردن حکیم در ولادت فرزند بی موافقت زنان و دایه گرفتن از برای تربیت وی
کرد چون دانا حکیم نیکخواه
شهوت زن را نکوهش پیش شاه
ساخت تدبیری به دانش کاندر آن
ماند حیران فکرت دانشوران
نطفه را بی شهوت از صلبش گشاد
[...]
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵۸ - مقاله نوزدهم در حسب حال خام طمعانی که از شعر شعر دامی بر ساخته اند و در دست و پای هر پخته و خامی انداخته
بحر ازل موج کرم برگرفت
دامن ساحل همه گوهر گرفت
جوهری طبع سخن پروران
کرد نگاهی به فراست در آن
هر چه سزا بود به سفتن بسفت
[...]
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۷ - در نیام منام دیدن زلیخا نوبت اول تیغ آفتاب جمال یوسف را علیه السلام و کشته عشق شدن وی به آن تیغ نهفته در نیام
ز کنگردار کاخ شهریاری
چو حارس دیده شکل کوکناری
به بیداری نمانده دیگرش تاب
خواص کوکنارش کرده در خواب
ستاره از دهل کوبی دهل کوب
[...]
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۴ - در مخاطبه نفس و ترقی دادن وی از حضیض خویشتنداری و خودپسندی به ذروه دست کوتاهی و همت بلندی
به کار پختگان رو آر جامی
مکن زین بیشتر در کار خامی
چه باشد پختگی آزاده بودن
به خاک نیستی افتاده بودن
نبینی زیر این زنگارگون کاخ
[...]
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۳۱ - خردنامه هرمس
ز هرمس که هر مس زر ناب کرد
جهان پر گهرهای نایاب کرد
به ما درس حکمت چنین آمده ست
سزاوار صد آفرین آمده ست
که ای مهبط فضل جان آفرین
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قصاید » شمارهٔ ۱۰
این مقام خوش که می بخشد نسیم وصل یار
خیر دار حل فیها خیر ارباب الدیار
فرخ آن محفل که شاهی را بود در وی نشست
روشن آن منزل که ماهی را فتد بر وی گذار
بی قراران را پدید آید قرار دل در او
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در مرثیه حضرت مخدوم مکرم
صاحبدلان که پیشتر از مرگ مرده اند
آب حیات از قدح مرگ خورده اند
اول کشیده رخت به سر منزل فنا
آنگه به دار ملک بقا راه برده اند
یابند بوی فیض بهار از نسیمشان
[...]