گنجور

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵۷ - قصه گریستن شاعری که قصیده غرا به حضرت شاه خواند و هیچ کس تحسین نکرد جز جاهلی که به اسالیب سخن عارف نبود

 

شاعری در سخنوری ساحر

در فن مدح گستری ماهر

بهر شاهی لوای مدح افراخت

پر صنایع قصیده ای پرداخت

مدح شاهان به عقل و شرع رواست

[...]

۲۷ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۲۵ - در بیان آنکه نسبت حال مؤمنان و کافران با انبیا علیهم السلام همچون نسبت حال سپاه اسکندر است با اسکندر

 

چون رسید از خدا کتاب و رسول

آن برد پیشرفت وین به قبول

نزدند از سر فساد و غلو

کافران جز در عناد و عتو

و لقد جائهم من الانباء

[...]

۲۷ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۳۱ - اشارت به رکن سوم از ارکان ولایت که جوع است

 

چون سوم رکن از ولایت جوع

باشد اکنون بدان کنیم رجوع

جوع باشد غذای اهل صفا

محنت و ابتلای کرم هوا

مرده ره راست جوع رأس المال

[...]

۲۷ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵۳ - باز نمودن عیینه صورت حال خود را پیش معتمر

 

روزی از روزها به کسب ثواب

رو نهادم به مسجد احزاب

روی در قبله وفا کردم

حق مسجد که بود ادا کردم

بستم از جان نماز را احرام

[...]

۲۷ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵۶ - برخاستن معتمر به چاره سازی عیینه و وی را به مجلس انصار بردن و همراه ایشان از برای خواستگاری ریا پیش پدر وی رفتن

 

معتمر گفت با وی از دل پاک

کای عیینه مباش اندهناک

کانچه دارم ز ملک و مال به کف

گرچه اسباب حشمت است و شرف

همه صرف تو می کنم امروز

[...]

۲۷ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۴۱ - حکایت نظام الملک و منجم موصلی

 

بود در دولت نظام الملک

آن فلک بحر فضل او را فلک

موصلی نسبتی به نیشاپور

به نجوم و اصول آن مشهور

پشت او چون کمان به قبضه شیب

[...]

۲۷ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۱۶ - در فضیلت کلام موزون که هر نوع از آن بحریست مشحون به لآلی مکنون و جواهر گوناگون

 

ای پر از آوازه کوس سخن

شاهد جانهاست عروس سخن

طرفه عروسی که ز زیور تهی

آید ازو دلبری و دل رهی

چون که به زیور شود آراسته

[...]

۲۷ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۱۱۰ - حکایت صوفی و اعرابی که غلام وی به حسن حدی شتران وی را هلاک کرده بود

 

صوفیی راه یقین می پیمود

پا به میدان توکل می سود

روز در بادیه می برد به شب

یک شبی زنده ای از حی عرب

آمدش در ره آن بادیه پیش

[...]

۲۷ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵ - تخصیص مناجات به ناظم بی دستیاری مشارک و مساهم

 

من آن مرغم که دامم دانه توست

فسون وحشتم افسانه توست

تویی کاسباب کارم ساز کردی

در نعمت به رویم بازی کردی

کرامت کردی از خدمت پسندی

[...]

۲۷ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۹ - آغاز حسد بردن اخوان و دور انداختن یوسف را علیه السلام از کنعان

 

دبیر خامه ز استاد کهن زاد

درین نامه چنین داد سخن داد

که چون یوسف به خوبی سربرافراخت

دل یعقوب را مشعوف خود ساخت

به سان مردمش در دیده بنشست

[...]

۲۷ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۱۰ - حکایت آن از قافله حاجیان دور افتاده با آن پیر زال در بادیه قناعت بر قدم توکل ایستاده

 

یکی کعبه رو گم شد از قافله

نه همراه او زاد نی راحله

پی طعمه هر چند همت گماشت

نیامد به چشمش گه شام و چاشت

ز زنگار گون گرد خوان سپهر

[...]

۲۷ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۱۲ - حکایت آن خاد که گوش بر افسانه غوک نهاد و نقد را به امید نسیه از دست بداد

 

یکی خاد مرغ هوایی شکار

فرو ماند از ضعف پیری ز کار

ز بال و پرش زور پرواز رفت

به صید غرض چنگش از ساز رفت

ز بی قوتیش خاست از جان نفیر

[...]

۲۷ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۴۳ - داستان طلب وصیت کردن اسکندر از ارسطو و وصیت نوشتن وی

 

سکندر به سوی ارسطو نوشت

که ای فرخ استاد نیکو سرشت

دلم تخته کلک تعلیم توست

سرم خاک میدان تعظیم توست

منم بی تو ای گنج سور و سرور

[...]

۲۷ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۶۷ - داستان بردن تابوت اسکندر به اسکندریه و تعزیت گفتن حکیمان مادرش را

 

چو آمد به سر نوبت قال و قیل

فرو کوفت طبال طبل رحیل

نقیبان نهادند مهد زرش

به پشت هیونان که پیکرش

هیونان هامون بر کوه فر

[...]

۲۷ بیت
جامی