بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۲۴ - نصیحت
با کسی بد مکن مشو غافل
از مکافات هستی ارعاقل
در زمینی کس ار بکارد جو
نبرد گندم او به وقت درو
شاد بادا روان او به بهشت
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴ - قطعه
تو ببین کآسمان کج گردش
به که محتاج می کندما را
هر کجا تیری از بلا بیند
پیشش آماج می کند ما را
هر کجا باز چنگلی باشد
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶ - قطعه
دور کن از خویشتن حرص و طمع
گر بخواهی آبروی خویش را
در دوعالم خواهی ار آسودگی
درکن از دل آرزوی خویش را
خواهی ار عزت تو را گردد فزون
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - قطعه
مرده ای را به راه می بردند
یادم آمد که مردنی هم هست
گفتم ای دل به فکر رفتن باش
تا کی از باده غروری مست
گفت یادت اگر بود دیدیم
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴ - معما
نام دلبر چهار حرف بود
که سه حرفش یکی بود به نظر
چون شودعید گوید او که بمن
عید یابد تجلی و زیور
بوی مشکم از او رسد به مشام
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵ - قطعه
اسم اعظم که خلق می گویند
کس نمیداند و بودمستور
گر به چنگ آیدت به دهر شود
هر خرابی که باشدت معمور
همچو خورشید آسمان گردی
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۸ - قطعه
ای رخت چون گل از لطافت ولون
آرزوی دلم توئی به دوکون
نه چوزلف تو سنبل است از بو
نه چورخسار توگل است از لون
رویت از روشنی کف موسی
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۰ - قطعه
خری با خری گفت منت ز کس
نباید کشیدن پی کاه وجو
دهد کاه وجو صاحب ما به ما
ولی جان زما می ستاند گرو
پی نفع هم آب وهیزم کشیم
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴ - تاریخ فوت مشیر وقوام
مشیری و قوامی داشت شیراز
که هر دو در ستم بودند یکه
برفتند از جهان زان پس که هِشتند
ز بدعتها به روی فارس لکه
بگفتم با خرد تاریخشان را
[...]