گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در مدح ابوالمؤید منصور بن سعید بن احمد

 

شد مشک شب چو عنبر اشهب

شد در شبه عقیق مرکب

زان بیم کافتاب زند تیغ

لرزان شده ز گردون کوکب

ما را به صبح مژده همی داد

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳

 

مهمان من آمد آن بت و کرد طرب

شوخی که در او همی بماندم به عجب

چون نرگس و گل نبست نه روز نه شب

از نظاره دو چشم و از خنده دو لب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴

 

دیبا به رخی بتا و زیبا به سلب

الماس به غمزه و تریاک به لب

خواهی که چو روز روشنی گیرد شب

برکش ز رخ آن ریشه دستار قصب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵

 

ای روی تو و زلف تو روز اندر شب

از روز و شب تو روز و شب کرده طرب

تا عشق مرا روز و شبت هست سبب

چون روز و شبت کنم شب و روز طلب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸

 

من غرقه ز خون دیده بودم همه شب

بالله که هوا ندیده بودم همه شب

از شادی دل رسیده بودم همه شب

در سایه غم خزیده بودم همه شب

تا نرگس تو چو گل شد و گل بیخواب

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰

 

صالح تر و خشک شد ز تو دیده و لب

چه بد روزم چه شور بختم یارب

با درد هزار بار کوشم همه شب

تو مردی و من بزیستم اینت عجب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۴ - صفت دلبر رقاص کند

 

ای بت پای کوب بازی گر

مایه نزهتی و اصل طرب

گشتن تو به آسمان ماند

چون چنین باشد ای پسر نه عجب

گه گه از روی تو نماید رو

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » روزهای هفته » شمارهٔ ۳ - سه شنبه

 

سه شنبه به مریخ دارد نسب

چرا باده ندهی مرا ای عجب

بده باده لعل مریخ رنگ

که مانند مریخ تابد به شب

شود مر مرا باده تلخ نوش

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وصف بهار و مدح منصور بن سعید

 

جام همچون کوکبست از بهر آن تابد به شب

لاله همرنگ میست از بهر آن دارد طرب

جام می خوردست بی حد ز آتش خندیدست لب

از طبیعت در بدن خونست قوت را سبب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

بنماید تو را چو اسطرلاب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

نه زمانه ست و چون زمانه همی

شیب پیدا کند همی ز شباب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

نیست محراب و بامداد کنند

سوی او روی چون سوی محراب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

نیست نقاش و شبه بنگارد

صورت هر چه بیند از هر باب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

صافی آبست و تیره رنگ شود

گر بدو هیچ راه یابد آب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

ماه شکل و چو تافت مهر بر او

آید از نور عکس او مهتاب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

چون هوا روشن و به اندک دم

پر شود روی او ز تیره سحاب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

روشن و راست گو گویی نیست

جز دل و خاطر اولوالالباب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

همچو رای ملک پدید آرد

کژی از راستی خطا ز صواب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

نام او باژگونه آن لفظی است

که بگویند چون خورند شراب

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۲
۳
۴