گنجور

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

به باغ مردمی خاری نمانده ست

کرم را روزبازاری نمانده ست

جهان خالی شد از مؤمن به یکبار

وزایمان، غیر گفتاری نمانده ست

طبیعت شد به یکباره جفاکار

[...]

۶ بیت
سراج قمری
 

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

چو لب تو غنچه نبود، چو رخت سمن نباشد

بر زلف تو چمن را، سر یاسمن نباشد

سخن از دهان تنگت چو شکر شکسته زاید

چه بود خود آن دهانی که شکرشکن نباشد

تو چه محنتی که شادی زتو هیچ جان نبیند

[...]

۶ بیت
سراج قمری
 

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

ای نعل من از غمت در آتش

دل سوخته بر دلم هر آتش

نبود عجب ار چو آب گردد

از خجلت روی تو تر آتش

اندر خور چوب شد، که خود را

[...]

۶ بیت
سراج قمری
 

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

آیا دلم از رنج برآساید گویی؟

بند از گره زلف تو، بگشاید گویی؟

هرگز بود آن روز که چون طوطی، قمری

از پستهٔ لب‌هات، شکر خاید گویی؟

خورشید نشاطم که ز گردونش کسوف است

[...]

۶ بیت
سراج قمری
 

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » از ترکیبات » شمارهٔ ۳

 

بیا زچهره ی گلگون می، نقاب انداز

به جام چون مه نو، جرم آفتاب انداز

گهی زعنبر خط، عود تر در آتش نه

گهی زپسته، نمک در دل کباب انداز

اگر بخواهی تا صورت پری ببینی

[...]

۶ بیت
سراج قمری
 

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » از ترکیبات » شمارهٔ ۴

 

بیا چو غنچهٔ تر، خیمه زن برابر گل

شراب لاله‌صفت خور، به بوی ساغر گل

ورق ورق، گل ازان شد، که تا فرو خوانی

نشاط نامه ی می خوارگان زدفتر گل

به هر کجا که کنون عاشقی است نالنده

[...]

۶ بیت
سراج قمری
 

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳

 

مرگ به زین زندگی، کاین زندگی

هر دمی در محنتی می‌افکند

این یکی از فاقه تیری می‌خورد

وان دگر در ملک تیغی می‌زند

آن، ز بهر نان زمین را می‌دَرَد

[...]

۶ بیت
سراج قمری