×
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الحادیة و العشرون - فی اوصاف بلدة سمرقند
فزاد اشتیاقا وزدنا حنینا
و سار شمالا و سر نا یمینا
از بعد آن زمانه ندانم بر او چه باخت؟
چرخش چگونه گشت و سپهرش چگونه ساخت؟
دهرش کجا فکند و سپهرش کجا کشید؟
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثالثة و العشرون - فی الخریف
ز آنروزی که من تحفه فروردینم
مانند رخان دلبران چینم
آری چه عجب که شد سخن بند گشاد
کو پنجه ما ز ساعد و بند گشاد
با طوطی سبز گرکنی دلبازی
[...]
حمیدالدین بلخی » سفرنامهٔ منظوم » آغاز کتاب
بادِ مرو است یا نسیم سمن
اینکه وقت سحر رسید به من
نافه های نسیم او از دور
کرده مغزم پُر از بخار و بخور
گرچه دردِ سرِ سواری داشت
[...]
حمیدالدین بلخی » سفرنامهٔ منظوم » حکایت نخست
وقتی اندر زمین و امر شاست؟
بود مردی گدا و گاوی داشت
از قضا را وبای گاوان خواست
هر که را پنج بود چهار بکاست
روستایی ز بیم درویشی
[...]
حمیدالدین بلخی » سفرنامهٔ منظوم » حکایت دوم
وقتی اندر سرا، و مَطبخِ جم
جنگ کردند دیک و کاسه به هم
کاسه زرّین و دیک سنگین بود
هر دو را طبع و دل پُر از کین بود
دیک با کاسه گفت هر فضلی
[...]