حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » مقدمة الکتاب
مرد باید که باب مقصد خویش
میگشاید به عقل و میبندد
رفتن بی مراد، نستاید
گفتن بر گزاف نپسندد
ابر باشد که یافه می گیرید
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة - فی الشیب و الشباب
مرد باید بفر علم بلند
مرد باید بعز عقل رفیع
نبود جز بعلم مرد شریف
نشود جز بجهل مردوضیع
چون تحلی بعلم دارد مرد
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة - فی الشیب و الشباب
روز پیری اگر چه پر نور است
چون شب مظلم جوانی نیست
جز در اثواب خوابگاه شباب
راحت و عیش و شادمانی نیست
که بهای دو دم ز عهد شباب
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة - فی الشیب و الشباب
مباش ممتحن زاد و بوم خود زخسی
اسیر خاک عطلت مشو ز کم هوسی
که در زمین غریبی و در سرای کسان
پدید گردد بر مرد ناکسی و کسی
که بیرفیق و حریفی نمانی از عالم
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
گر همی در کوی وحدت آشنایی بایدت
ورهمی در معرفت روی و روایی بایدت
ساکن و جنبندهٔ عالم گواهی میدهند
گر همی بر هستی صانع گوایی بایدت
از وجود این صنایع دیده را کحلی بساز
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة - فی اللغز
چیست آن خوب لعبت ساده؟
نور رخسار دلبران داده
پیش او وقت خویش آید و خوش
بدو روز و دو شب فزون زاده
راست بر گونه پیاله لعل
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة - فی اللغز
پیوسته زین سه یار طلب رنگ و بوی خویش
بی این سه در جهان نبود هیچ رنگ و بوی
با یار لعل روی و بت زرد چهره باش
از عون آنکه هست همیشه سپید روی
در حل و عقد حادثه گه گه به پیش نه
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة السادسة - فی الجنون
از کوی عقل بگذر و دیوانگی گزین
با صورت حماقت هم خانگی گزین
خواهی که آشنا نشوی با هزار غم
از هرچه عقل گوید بیگانگی گزین
خواهی که رنج بینی در بخردی گریز
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة السابعة - فی التفضیل
گر چو ناهید وگر چو پروین اند
از در ذم و اهل نفرین اند
سبب جنگ و ننگ و آزارند
علت رنج و خرج و کاوین اند
ناسی عقد و ناقض عقداند
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة السابعة - فی التفضیل
برخاک زمین نگار میدیدم
در بهمن و دی بهار می دیدم
وز عکس رخ بتان تاتاری
صد گلشن و لاله زار می دیدم
بر فرق عذار هر سهی سروی
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة السابعة - فی التفضیل
همه نوشین لبان تلخ جواب
همه بی آهوان آهو چشم
زلف و رخسارشان چو مشک و چو گل
ساعد و ساقشان چو سیم و چویشم
بدرشان بیخسوف اندر شعر
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة السابعة - فی التفضیل
همه سیمین بر و زرین سواران
پری رویان و پروین گوشواران
زلبهای چو بسد در فروشان
ز گیسوهای مشکین مشکباران
بگاه عشرت و بوس و تماشا
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثامنه - فی السفر و المرافقة
بشکل باد صبا در جهان مسافر باش
بسان خاک زمین ساکن و مقیم مشو
چو خاک ساکن و منبل مخسب در پستی
بریده پای نه ای خاک را ندیم مشو
کلیم وار قدم بر فراز طور گذار
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة العاشرة - فی العزا
این چه بانگ و خروش و آه قوی است؟
بر کسی کاو امام یا علوی است
آنچه امروز حادث است از مرگ
در سرای کهن نه رسم نوی است
زانکه در کاس لامحال اجل
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة عشر - فی التصوف
هر که در ادب را طلب نکند
بر بساط شرف طرب نکند
نور روز یقین کجا بیند
آنکه در دیده کحل شب نکند
ادب آموز، گرت می باید
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة عشر - فی التصوف
من لیس یبکیه ناصحوه
یضحک من حاله عداه
و اخسر الناس من یواری
خاتم عقباه مبتداه
ادبه حادث اللیالی
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة عشر - فی التصوف
ای بنده خرقه کبودت
در جنت عدن حله پوشان
بر یاد لب تو در صوامع
زهاد زمانه باده نوشان
بشکست لب شکر فروشت
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثالثة عشر - فی مناظرة السنی و الملحد
عقلست آنکه شمع هدایت بدست اوست
چرخ بلند قامت و بر رفته پست اوست
اوج سپهر کی رسد آنجا که کنه اوست
و هم من و تو کی رسد آنجا که هست اوست؟
احکام روز اول و اخبار آخرین
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثالثة عشر - فی مناظرة السنی و الملحد
هزار سر شده بیش است پیش میدان گوی
بگفتگوی محال و زبان بیهده گوی
از آنورق که تو از ترهات می خوانی
در آن نه ذوق سخن بینم و نه رنگ و نه بوی
اگر بدفتر قرآنت هیچ هست امید
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة السادسة عشر - فی حکومة الزوجین
سخت بسته چو راه گوش کر است
ناگشاده چو دیده کور است
نا بسوده چو گوهر صدف است
نا گرفته چو قلعه غور است
گوئی از بی فضائی و تنگی
[...]