گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۲۱ - درآمدن سپاه نصرت پناه و ورود آنها بجانب خانقاه

 

در این گفتگو بود آن خوبچهر

که آواز غم شد بلند از سپهر

تبیره زن خیل جنگ آوران

درافکند آوازه بر اختران

همه دشت پر نیزه و تیغ شد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۲۲ - گریستن اهالی مشکو در فراق بانو

 

همه اهل مشکو ز جا خواستند

میان را به خدمت بیاراستند

کنیزان سیمین بر سر و قد

غلامان مه طلعت با خرد

ز رخسارشان ماه تابان خجل

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۲۳ - پاسخ بانو بیاران و وداع با دوستداران

 

چنین گفت بانوی شیرین زبان

که ای جمله با من چو جان مهربان

مرا نیست دیگر توانای زیست

برین زندگی زار باید گریست

شما را پس از من بسی ناز باد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۲۴ - رفتن بانو از حصار برای زینهار بخانه حاجی میرزا باقر جاور سیانی

 

پس آنگه یکی توسنی تند خواست

بر آمد ببالای او گشت راست

همی چست راند آن سبک روح را

یم قلزم وکشتی نوح را

تو گفتی که ماهی است بالای ابر

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
sunny dark_mode