نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸
ای ز آفتاب رویت روز جهان منور
وی از نسیم زلفت کون و مکان معطر
سنبل به دور مویت در نار و نار در دل
مه در زمان حسنت بر خاک و خاک بر سر
ای کرده از رخت رو خورشید و مه به هر کو
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷
لوح محفوظ است رویش زلف و خال و خط کلام
با تو گفتم معنی علم لدنی والسلام
قبله جان روی او دان در دو عالم تا ابد
گر به رب کعبه ایمان داری و بیت الحرام
گرد رخسار و دو زلف عنبرین می کن طواف
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰
تا منور شد ز خورشید رخ او دیدهام
در همه اشیا ظهور صورت او دیدهام
از مذاق جان من بوی دم عیسی نرفت
تا چو موسی نطق آن شیریندهان بشنیدهام
کافرم گر، دیدهام بیعشق او چندان که من
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰
منم آن دو هفته ماهی که بر آسمان جانم
منم آن خجسته مهری که بر اوج لامکانم
منم آن سپهر حشمت که برای کسب دولت
نهد آفتاب گردون رخ و سر بر آستانم
منم آن امیر کشور که همیشه در دیارم
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵
شبی چون شمع می خواهم که پیش یار بنشینم
ولی آن روز دولت کو که با دلدار بنشینم
نشستن با می و ساقی چو در باغم میسر شد
چرا در خلوت ای زاهد! چو بوتیمار بنشینم
نشستن با رقیبانش شب و روز از غمش ما را
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۵ - مسمط
هرکس که دید خال و خط و موی و روی تو
آشفته شد چو موی تو بر گرد روی تو
در جست و جوی وصل تو و گفت و گوی تو
سرگشته ام به هر طرف از آرزوی تو
ناقابل است آن که بنامد به کوی تو
[...]