گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - در مدح میر ابوالهیجا منوچهربن وهسودان

 

هرکه جانان را بمهر اندر عدیل جان کند

گر تواند جان خویش اندر ره جانان کند

هرکه جوید رای دلبر کی رضای دل کند

هرکه خواهد کام جانان کی هوای جان کند

سرو بالا دلبر تیرافکن و پیکان مژه

[...]

۳۸ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۳ - در مدح ابوالیسر سپهسالار اران

 

گلستان شد چون بهار از فر ابر نوبهار

بوستان آراسته چون لعبتان اندر بهار

آن یکی را کرده از دیبای رومی روی بند

وین یکی را بسته از لؤلؤی لالا کوشوار

فرش دیناری نوشت از گلستان باد صبا

[...]

۳۸ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۵ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

تا عدیل دوست گشتم با طرب گشتم عدیل

بر جهان و جان بدیل آرم بدو نارم بدیل

گرچه باشم دور از او عشقش به من باشد رفیق

گرچه باشم فرد از او مهرش به من باشد عدیل

مهر آن مه بر دل من چون نشان آبله است

[...]

۳۸ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۷ - در مدح امیر عضدالدین

 

ای جان من خریده بدیدار خویشتن

کرده مرا بمهر خریدار خویشتن

من جان و مال خویش ندارم ز تو دریغ

وز من دریغ داری دیدار خویشتن

تا گشت زیر غالیه گلنار تو نهان

[...]

۳۸ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۷ - فی المدیحه

 

چه سرو است این میان بزم نازان

چه مشگست این بگرد ماه تابان

یکی خورده است گوئی آب وصلت

یکی دیده است گوئی درد هجران

بلای دل رخ و زلفین دلبر

[...]

۳۸ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۴ - در مدح ابی الهیجا

 

شگفتهای جهانرا پدید نیست کران

هران شگفت که بینی بود شگفت بران

اگر شگفتی میبایدت بپوی زمین

وگر عجائب میبایدت بجوی زمان

هر آن گمان که بری در سفر شودت یقین

[...]

۳۸ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۰ - در مدح شاه جستان و امیر شمس الدین

 

هلا شادی کن و می خور که بستان شد بهشت آئین

که جز می خوردن و شادی نباشد در بهشت آئین

زمین همچون بدخشان شد ز رنگ ارغوان و گل

هوا همچون ملستان شد ز بوی نرگس و نسرین

ز گلبن گل همی خندد بسان دلبر نازان

[...]

۳۸ بیت
قطران تبریزی