مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۱ در ستایش قزل ارسلان و شادباش فرارسیدن عید فطر
بدیدند مه، ساقیا می چه داری
که آمد گه عشرت و میگساری
بکردیم سی روز آن میهمان را
بانواع خدمت بسی جان سپاری
سبک دل شدیم از فراقش بیا تا
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۶
ای صدر شاه رتبت قطب فلک جلالت
کایام تحفه تو فتح و ظفر فرستد
بس مدتی نماند کین چار طاق ازرق
هر دم به بارگاهت نزلی دگر فرستد
گردون به مجلس تو از بهر شمع و سفره
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۶
خداوندم ظهیرالدین ادام الله ایامه
که در فضل و هنر جز صدر سلطان را نمی شاید
همی داند به عقل کامل و رای رفیع خود
که چرخ ازرق الازرق و دستان را نمی شاید
نباتی کز فضای بی ثبات او همی روید
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۹
این قوم نگر که باز هستند
در ملک قوام بی قوامان
از خبث عقیده زرد رویان
وز خون پیاله سرخ فامان
از دم سردی فقاع طبعان
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۳
ای کلک تو بر عروس کاغذ
صد عقد ز مشگ ناب بسته
دست و قلمت کلاله حور
بر گردن آفتاب بسته
بویی ز تو چرخ شیشه کردار
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۲۹
ناح الحمام بذاتها
فاشرب علی اصواتها
صرفا و قل لسقاتها
هات المدامة هاتها!
واطرب علی علاتها
[...]