ز درد عشق اگر جان غریق بحر بلاست

هزار شکر که دل در مقام صبر و رضاست

حریف بزم قلندر کسی تواند بود

که در طریق محبت ز جان و دل برخاست

میان مجلس مستان ز پا وسر بگذر

[...]

گر ترا میل عالم جانست

زاده ترک سین ساسانست

از شهامت کمان بی زه را

دو الف کن، که کار آسانست

بعد از آنت چو ماند نقطه روح

[...]

صدر ولایت، که نقد شیخ صفی داشت

قرب نود سال بود رهبر این راه

جانش بوقت رحیل عطسه زد و گفت

«یا ملک الموت، قد وصلت الی الله »

حالت او راملک چو دید عجب ماند

[...]

هر چند جنس آب حیاتست خربزه

بسیار بی بقا و ثباتست خربزه

زنهار! در قوقون بحقارت نظر مکن

چون رشک کوزهای نباتست خربزه

یک نکته را بدان و عمل کن بدان یقین

[...]

روضة المذنبین احمد جام

آن نهنگ محیط بحر آشام

آسمانست پر مه و پروین

بوستانیست پر گل و نسرین

رحمت ایزدی بجانش باد

[...]

هر کرا دلق ریا در بر بود

از سگان کوی واپس تر بود

نیست درویشی بزرق و شید و شین

تاج درویشست ترک عالمین

هرگز از دلق ریا بر سر میار

[...]

شمع چون پروانه را معدوم دید

گفت باآتش که:ای نور الفرید

یا قتیل العاشقین،یا ذوالکرام

یاقدیم النور، یامافی الظلام

مانده ام از جرم هستی شرمسار

[...]

از بدایات گیر تا ابواب

بعد ازان تا معاملات و صواب

بعد اخلاق دان تو قسم اصول

بعد ازان ادویه،مباش ملول

قسم احوال پس ولایاتست

[...]

از بدایات اولست سخن

بشنو و بعد از آن تأمل کن

یقظه و توبه و محاسبه دان

پس تفکر بود برای عیان

بعد ازین خود تذکرست،آنگاه

[...]

قسم ابواب هم ده آمده است

داند آن کس که بر ره آمده است

حزن و خوفست،بعد ازان اشفاق

پس خشوعست، بی سبیل نفاق

بعد از آنست منزل اخبات

[...]

پس ازان قسم اودیت می دان

اولش هست منزل اجسان

علم و حکمت،بصیرت و آنگاه

پس فراست،که جان بود آگاه

هست تعظیم، بعد ازان الهام

[...]

قسم احوال بعد ازین باشد

هر که دانست مرد دین باشد

اول آن محبتست، بدان

پس ازان غیرتست و شوق ز جان

پس قلق،پس عطش بود،ای دل

[...]

اول آن مکاشفه است و یقین

بعد ازان در مشاهده می بین

پس ازینت معانیست و حیات

قبض و بسطست و سکر بهر نجات

صحو،پس اتصال خواهد بود

[...]