محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
درخور حمد و ثنا بار خدایی است کریم
که ز خوان کَرَمش بهره بَرد دیو رجیم
نیک و بد را ننمود از در احسان محروم
سلطنت داد به فرعون و نبوت به کلیم
آیت بخشش او نقد روان است و خرد
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۲ - در نعت حضرت ختمی مآب گوید
اگر زنطقه ی موهوم، آمده دهنی
دهان تو است در آن نقطه هم بود سخنی
نمود لعل تو اثبات ذات جوهر فرد
روا است بوسه زدن بر چنین لب و دهنی
ستاره سان همه چشم فلک صفت همه گوش
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱۱ - در منقبت ثامن الائمّه حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام
نسیم روح فزا از دیار دوست رسید
که کشتگان غم هجر را روان بخشید
بهار آمد و بهر نثار مقدم او
فشاند ابر بهاری ز دیده مروارید
چو عارض و خط دلجوی دوست سبزه و گل
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱۴ - در مدح امام یازدهم حضرت حسن بن علی العسکری علیه السلام
دلم که بود زآلایش طبیعت پاک
گرفته گرد کدورت از این نشیمن خاک
مَلول گشتم از این همرهان سست عنان
کجا است راه نوردی مُجرّدی چالاک
اگر از این تن خاکی سفر کنی ای دل
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۲۹ - موشح به منقبت شاه ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام
جان ناقابل قربان تو نیست
ورنه دل بستگیم هیچ به جان جان تو نیست
شاهد حال بود وضع پریشان که مرا
بستگی جز به زلف پریشان تو نیست
چون شوم محرم کویت بکَنم جامه زتن
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۳۸ - مختوم به مدح شاه ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام
چون کارها موافق تقدیر میشود
ابله کسی که غره به تدبیر میشود
در هر زمان هر آن چه مقدر شده شود
تقدیم نی ز سعی و نه تأخیر میشود
ساقی شتاب کن که زبس عمر تندروست
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۴۲ - در مدح امیرالمؤمنین و امام المتّقین علیه السلام
دوش در صحن چمن از چه سبب غوغا بود
مگر آن سرو چمان جلوه کنان آنجا بود
راستی سرو چمن این همه آشوب نداشت
این قیامت همه از قامت او برپا بود
ایمن از حادثه ی دور فلک صحن چمن
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۵۰ - در نیایش حضرت امیرالمؤمنین و امام المتقین علیه السلام
مه من هر که تو را ناظر و مایل نبود
هیچش از دیده و دل بهره و حاصل نبود
آدمیزاده نه از خیل بهائم باشد
حیوانی که به دیدار تو مایل نبود
هست چون حلقه ی گیسوی تو هر سلسله ی
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۸۸ - ایضاً منه تَغَمَدَّهُ الله تعالی بِغُفرانه
قیرگون زشام خط، صبح روی یارم بین
روز عشرتم شب شد، تیره روزگارم بین
سرو قد موزونش تا نهان شد از چشمم
جوی خون دل جاری، بر رخ و کنارم بین
داده دست عشق یار، خاک هستیم بر باد
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۹۲ - موشّح به نام نامی حضرت اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام
یار چون تیغ کشد، گو سپر اندازی به
ور زند تیر برش، برش سینه هدف سازی به
سر، مار و دم شیر است، خم طره ی دوست
با چنین طره دلا، گر نکنی باز به
درد عشق است نکوتر ز سلامت، جانا
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۹۶ - و له علیه الرَّحمَةُ وَ الغُفران
برهاند قید عشقم، ز بلای پارسایی
که از این خجسته قیدم، ندهد خدا رهایی
طلب صلاح و تقوی، نکنید دیگر از ما
که ز عاشقان نیاید، ره رسم پارسایی
چه ثمر ز زهد دیدی، به من ای فقیر برگو
[...]