ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - ایضاً له
ساقیا جام دل افروز بیار
فتح شه یاد کن و می بگسار
فتح قنوج که شمشیرش کرد
اندرین فتح شه آورد شکار
لشکرش گرد برآورد از خون
[...]
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۶ - ایضاً له
زهی بزرگ عطاراد سرفراز همام
تو را رسد که گذاری به فضل و رادی گام
تو آن جوادی کز حرص جود معروفت
زبان قمقام آید به کار چون صمصام
ز شاخ بر تو سایل دو مغزه افشاند
[...]
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۱ - ایضاً له
خسروا گیتی به عدل آباد کن
وز فراموشان عالم یاد کن
جام می بر کاخ عدل آباد نوش
خرمی در کاخ عدل آباد کن
رسم نوشروان عادل تازه دار
[...]
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸ - در مدح ابونصر پارسی
همای خلعت عالی فکند سایه بر آن
که آفتاب نماید ز رأی او سایه
عمید دولت ابونصر پارسی که خدا
دهد به اختر دولت ز اخترش مایه
سپهر قالب معراج و همتش به بسود
[...]
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱
روی چون حاصل نکوکاران
زلف چون نامه گنهکاران
غمزه مانند آرزوی مضر
در کمینگاه طبع بیماران
خیره اندر کرشمه چشمش
[...]
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲
بیامدی صنما بر دو پای بنشستی
دلم ز دست برون کردی و بِدَر جستی
نه مست بودی و پنداشتم که چون مستان
همی به حیله شناسی بلندی از پستی
سه روز شد پس از آن تا ز درد فرقت تو
[...]
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳
چه دلبری چه عیاری چه صورتی چه نگاری
به گاه خلوت جفتی به گاه عشرت یاری
به غمزه عقل گدازی به چنگ چنگ نوازی
به وعده روبه بازی به عشق شیر شکاری
چو بوی خواهم رنگی چو صلح جویم جنگی
[...]