گنجور

 
ابوالفرج رونی

زهی بزرگ عطاراد سرفراز همام

تو را رسد که گذاری به فضل و رادی گام

تو آن جوادی کز حرص جود معروفت

زبان قمقام آید به کار چون صمصام

ز شاخ بر تو سایل دو مغزه افشاند

بر مبارک آن چون دو مغزه بادام

امل ز دریا پرسید چون خیال تو دید

که تو کدامی و بخشنده خدای کدام

همیشه بادی در کام‌ها رسیده دلت

چنان که از تو جهانی رسیده‌اند به کام

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode