گنجور

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱ - آغاز

 

طلایه به پیش سپه برد نیو

ز پیلان جهان پر ز جوش و غریو

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱ - آغاز

 

چو از پیش برخاست بانگ غریو

بجنبید از جا سپهدار نیو

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱ - آغاز

 

کنازنگ غرید مانند دیو

گرفته ره گرد فرخنده نیو

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱ - آغاز

 

دو هندی به کردار دو نره دیو

کنازنگ و دیگر سرافراز نیو

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۲ - کشته شدن نیو بدست کنازنگ گوید

 

چه کوه از بر اسب غلطید نیو

به میدان روان شد کنازنگ دیو

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۲ - آمدن مضراب دیو به خیمه شهریار و بردن دلارام گوید

 

چو خواب گران است ای گرد نیو

بهوش آ که بردم ستمکاره دیو

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۸ - آمدن رستم به خدمت لهراسپ شاه گوید

 

بدی گر جهان جو فرامرز نیو

به بستی کمر از پی کین دیو

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۶۳ - رسیدن شهریار به بیشه دویم و جنگ او با گرگان گوید

 

بگفت این و در بیشه آمد چو دیو

برآمد ز گرگان بیشه غریو

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۶۴ - در رسیدن شهریار به بیشه سوم و کشتن اژدها گوید

 

ز جمهور پرسید که‌ای گرد نیو

چه باشد در این بیشه پر غریو‌؟

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۰ - رسیدن شهریار به بیشه نهم و رزم او با سگسار گوید

 

بزنجان یکی حمله آورد دیو

برانگیخت از جا سپهدار نیو

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۰ - رسیدن شهریار به بیشه نهم و رزم او با سگسار گوید

 

به قلعه درون است مأوای دیو

بداند مر این نیز جمهور نیو

عثمان مختاری
 
 
۱
۲