عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۲ - کشته شدن نیو بدست کنازنگ گوید
چه کوه از بر اسب غلطید نیو
به میدان روان شد کنازنگ دیو
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۵ - رسیدن شهریار بطلایه هیتال شاه و شکستن و رفتن پیش ارژنگ شاه گوید
طلایه برآمد سر راه نیو
گرفتند برخاست بانگ غریو
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۱ - بازگشتن نقابدار سرخ پوش و شهریار از یکدیگر گوید
بود مرو را نام مضراب دیو
همه شهر مغرب بود پز غریو
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۲ - آمدن مضراب دیو به خیمه شهریار و بردن دلارام گوید
چو خواب گران است ای گرد نیو
بهوش آ که بردم ستمکاره دیو
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۲ - آمدن مضراب دیو به خیمه شهریار و بردن دلارام گوید
دلارام را برد مضراب ریو
بمن گوی اکنون یکی جای دیو
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۶ - آمدن رسول پادشاه خاور زمین به پیش لهراسپ و شکایت کردن او از ابلیس دیو گوید
بود نام او زشت ابلیس دیو
برآورده از شهر خاور غریو
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۶ - آمدن رسول پادشاه خاور زمین به پیش لهراسپ و شکایت کردن او از ابلیس دیو گوید
شود کشته در دست آن مرد دیو
که باشد ز تخم نریمان نیو
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۸ - آمدن رستم به خدمت لهراسپ شاه گوید
بدی گر جهان جو فرامرز نیو
به بستی کمر از پی کین دیو
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۶۳ - رسیدن شهریار به بیشه دویم و جنگ او با گرگان گوید
بگفت این و در بیشه آمد چو دیو
برآمد ز گرگان بیشه غریو
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۶۴ - در رسیدن شهریار به بیشه سوم و کشتن اژدها گوید
ز جمهور پرسید کهای گرد نیو
چه باشد در این بیشه پر غریو؟
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۶۹ - رسیدن شهریار به بیشه هشتم و جنگ او با بوزینگان گوید
بدو گفت ای کرد بارای نیو
نهم منزلت هست مأوای دیو
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۶۹ - رسیدن شهریار به بیشه هشتم و جنگ او با بوزینگان گوید
بود جای مأوای مضراب دیو
کزو شهر مغرب بود در غریو
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۰ - رسیدن شهریار به بیشه نهم و رزم او با سگسار گوید
بزنجان یکی حمله آورد دیو
برانگیخت از جا سپهدار نیو
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۰ - رسیدن شهریار به بیشه نهم و رزم او با سگسار گوید
گرفتش کمربند سگسار دیو
به هم درفتادند آن هر دو نیو
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۰ - رسیدن شهریار به بیشه نهم و رزم او با سگسار گوید
به قلعه درون است مأوای دیو
بداند مر این نیز جمهور نیو
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۱ - رفتن شهریار در قلعه مضراب دیو و آزاد کردن دلارام گوید
که آمد همان گاه مضراب دیو
خروشان و جوشان بر شاه نیو