ندار عشقم و با دل سر قمارم نیست
که تاب و طاقت آن مستی و خمارم نیست
دگر قمار محبت نمیبرد دل من
که دستِ بردی از این بختِ بدبیارم نیست
حساب جاری من گو ببند باجهٔ بانک
که من به بودجهٔ عمر، اعتبارم نیست
من اختیار نکردم پس از تو یار دگر
به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست
جهان فریب دهد آدمی به نقش و نگار
مرا چه نقش فریبنده چون نگارم نیست
به رهگذار تو چشم انتظار خاکم و بس
که جز مزار تو چشمی در انتظارم نیست
تو میرسی به عزیزان سلام من برسان
که من هنوز بدان رهگذر گذارم نیست
قطار قافلهٔ همرهان مرا بگذشت
که من بلیت و گذرنامهٔ قطارم نیست
چه عالمی که دلی هست و دلنوازی نه
چه زندگی که غمم هست و غمگسارم نیست
به لالههای چمن چشم بسته میگذرم
که تاب دیدن دلهای داغدارم نیست
غزال من تو چه شاخ نبات بودی، حیف
که من چو خواجه غزلهای شاهکارم نیست
ز نام بردنِ خود نیز شرمم آید و ننگ
که شهریارم و آن شعر شهریارم نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از فقدان عشق و غم ناشی از جدایی صحبت میکند. او میگوید که دیگر توان تحمل درد و اشتیاق عشق را ندارد و از قمار محبت ناامید شده است. شاعر به زوال امید و عدم اعتبار زندگیاش اشاره میکند و میگوید که بعد از جدایی نمیتواند به کسی جز معشوقهاش فکر کند. او انتظار دارد که معشوقهاش در بین دوستانش سلام او را برساند و به نوعی همچنان به یاد اوست، اما در عین حال میداند که این امیدها در واقع غیر واقعی و توهمی بیشتر نیست. شعر به غم و دلشکستگی اشاره دارد و نشاندهنده تلاش شاعر برای کنار آمدن با فقدان عشق و احساساتی است که او را تحت تأثیر قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: عشق من در دسترس نیست و دل من نمیتواند در این بازی گرفتار شود، زیرا تاب و توان تحمل آن حالت مستی و خمار را ندارم.
هوش مصنوعی: دیگر در بازی عشق، دل من موفق نمیشود، چون شانس بدی که دارم، به من کمکی نمیکند.
هوش مصنوعی: حساب مالی من را با بانک ببند، چون حالا دیگر هیچ وامی از عمر و زندگیام ندارم.
هوش مصنوعی: من پس از تو، نتوانستم کسی را به عنوان یار دیگری انتخاب کنم و تنها چیزی که از این وضعیت برمیآید، گریه کردن است که حتی آن هم از دست من خارج است.
هوش مصنوعی: دنیا با زیباییها و جلوههای خود انسان را فریب میدهد، اما برای من هیچ نقش و نگاری فریبندهتر از زیبایی خودم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من در مسیر تو فقط امیدوارم و بس، زیرا هیچ چشم انتظاری جز سرزمین تو ندارم.
هوش مصنوعی: تو به عزیزانم میرسی، لطفاً سلام من را به آنها برسان. من هنوز در آن مسیر که شاید آنها در آنجا هستند، قرار نگرفتهام.
هوش مصنوعی: دوستان و همراهان من از کنارم رد شدند و من به خاطر نداشتن بلیت و گذرنامه، نتوانستم با آنها بیایم.
هوش مصنوعی: دنیا چه حال عجیبی دارد، دل وجود دارد اما محبت و دلجویی نیست. زندگی چه وضعیت ناخوشایندی دارد، غم وجود دارد اما کسی نیست که غم را تسکین دهد.
هوش مصنوعی: در مسیرم به گلهای لاله نگاه نمیکنم، زیرا آنها به شدت غمگین و دلشکسته هستند و نمیتوانند درد و اندوه من را تحمل کنند.
هوش مصنوعی: عزیز من، تو مانند شاخ نبات زیبا و دلربا هستی، اما افسوس که من مانند خواجه، شاعر بزرگ، اشعار بینظیری ندارم.
هوش مصنوعی: من حتی از اینکه نام خود را ببرم شرمندهام و احساس خجالت میکنم، زیرا من پادشاه هستم و این شعر متعلق به من نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت
چه دردهاست که بر جان بی قرارم نیست
دلم ز کوشش خون گشت و کام دل نرسید
چه سود دارد بخشش، چو بخت یارم نیست
به خاک کوی بسازم، چو خاک یار نیم
[...]
کدام گل که به دامن ز نوبهارم نیست؟
ولی چه سود که دستی به آن نگارم نیست
به راه وعده مرا سوخت، گر لبش امشب
هزار بوسه دهد، مزد انتظارم نیست
شهید عشقم و از سوز دل چو خاکستر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.