گنجور

 
شهریار

یا رب آن یوسف گم گشته به من بازرسان

تا طربخانه کنی بیت حزن بازرسان

ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف

این زمان یوسف من نیز به من بازرسان

یارب آن نغمه‌سرا بلبل خوش‌الحان را

تا بیاسایم از این زاغ و زغن بازرسان

آن غزال ختنی خط به خطا شد یارب

به خطا رفتهٔ ما را به ختن بازرسان

رونقی بی گل خندان به چمن بازنماند

یارب آن نوگل خندان به چمن بازرسان

از غم غربتش آزرده خدایا مپسند

آن سفرکرده ما را به وطن بازرسان

ای صبا گر به پریشانی من بخشائی

تاری از طره آن عهدشکن بازرسان

شهریار این در شهوار به در بار امیر

تا فشاند فلکت عقد پرن بازرسان

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode