گنجور

 
بلند اقبال

یا رب آن عمر ز من رفته به من بازرسان

آن گرانمایه درم را به عدن بازرسان

نه دل اندربر من باشد ونه دلبر من

دلبرم را به بر ودل بر من بازرسان

تا که گل شد زچمن روی چمن گشت چومن

صوت بلبل به گل وگل به چمن بازرسان

روز وشبناله کشددل به برم چون ناقوس

بت کافر دل ما را به شمن بازرسان

عهدکردم که کنم جان به نثار قدمش

به منش تا رمقی هست به من بازرسان

نشکنم عهد به زلفش قسم انشاء الله

یا ربم زود به آن عهد شکن بازرسان

گشت چون نافه دل تنگ من از غم پرخون

آهوی وحشی ما را به ختن بازرسان

بکن از وصل رخ یار بلنداقبالم

آن سفرکرده ما را به وطن بازرسان