گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اسیر شهرستانی

کسی که در قدح دیگران بهار گداخت

مرا در آتش افسرده خمار گداخت

شدم غبار و نیامد دگر چه چاره کنم

نگشت وعده فراموش و انتظار گداخت

توبه کردم آسمان میخانه ساخت

از شکست شیشه ام پیمانه ساخت

شمع را همدرد بلبل کرد عشق

برگ گل چید و پر پروانه ساخت

می توان از صید وحشی ساقیان

دامگاه گریه مستانه ساخت