چه غم دارد دل از اندیشه ما
نظر از سنگ دارد شیشه ما
چه شد گر بیستون الماس باشد
بود لخت دل ما تیشه ما
نمی دانیم رمز لن ترانی
چه می گوید تغافل پیشه ما
به صورت مور (و) در معنی چو شیریم
نیستان ناله ها دل بیشه ما
چه شد نازکدلی اما غیوری
گدازد سنگها را شیشه ما
چه شد گر صورت از معنی ندانیم
سراسر حیرت است اندیشه ما
نمی ترسم اسیر از صرصر یأس
سرشک آمیخت در خون ریشه ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.