گنجور

 
اسیر شهرستانی

گه رنگ خزان گه چمن آرای بهاری

آیینه طراز گل و مشاطه خاری

هر خنده گل بوی تو را غالیه سایی

هر برگ گلی روی تو را آینه داری

دلگرمی سودای تو در عالم هستی

هر عضو مرا ساخته مشغول به کاری

در دیده نگاهم خس گلزار طرازی

در سینه دلم ذره خورشید شکاری

گر سینه دریا صدف راز تو گردد

هر موج شود شعله و هر قطره شراری

نوروز چمن می رسد و عید بیابان

جشنی شده هر پای گل و سایه خاری

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode