نگه خون شد به چشم دیدنی کو
دل آتشخانه شد گل چیدنی کو
زخوی فتنه هر ساعت به رنگی
ادب را جرأت پرسیدنی کو
سخنها دارم اما بی دماغم
دل گفتن غم بشنیدنی کو
اسیر از گردش چشم تو شد مست
قدح را فرصت پرسیدنی کو
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
نگه خون شد به چشم دیدنی کو
دل آتشخانه شد گل چیدنی کو
زخوی فتنه هر ساعت به رنگی
ادب را جرأت پرسیدنی کو
سخنها دارم اما بی دماغم
دل گفتن غم بشنیدنی کو
اسیر از گردش چشم تو شد مست
قدح را فرصت پرسیدنی کو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.