ز دودمان دل و دیده یادگار منم
به داغ او که جگر گوشه بهار منم
حساب جنبش مژگان فتنه از من پرس
به کارخانه دل صاحب اعتبار منم
چگونه معذرت اضطراب دل خواهم
که آن سوار به هر جا رود غبار منم
به دل ز یاد تو آیینه خانه ای دارم
فروغ خلوت شبهای انتظار منم
فسرده خون من این شعله را ز پا بنشاند
به هر که تیغ کشد عشق شرمسار منم
اسیر عشقم و باج از ستاره می گیرم
همین بس است که محمود روزگار منم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.