آن را که من زمال جهان محتشم کنم
بخشم لباس دردی و داغی کرم کنم
دیوانگی جواب سلامم نمی دهد
زین بیشتر بگو زتعین چه کم کنم
از بسکه خاطرم ز دو عالم رمیده بود
فرصت نشد که سیر دیار عدم کنم
گر خشم دوست قابل دوزخ شناسدم
لطفش به خاطر آرم و سیر ارم کنم
مستم دعای بی اثر از من غنیمت است
صوفی نیم که رزق کسی بیش و کم کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خود را همی به نقش طرازی علم کنم
تا با تو خوش نشینم و نظاره هم کنم
خواهی فراغ خویش بیفزای بر ستم
تا در عوض همان قدر از شکوه کم کنم
قاتل بهانه جوی و دعا بی اثر بیا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.