تفسیر خموشی شده گویایی عشقم
شرمنده احسان شکیبایی عشقم
نشناخته ام جلوه او را زخیالش
چون دیده نظر کرده بینایی عشقم
از غنچه رازم گل اظهار توان چید
دل ساخته لب تشنه رسوایی عشقم
عمری است که حیرانم و از شرم نگاهت
نشمرده کس از خیل تماشایی عشقم
تا چند اسیر تو چه پروانه شود داغ
از گرمی هنگامه تنهایی عشقم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.