گنجور

 
وحشی بافقی

از آن تر شد به خون دیده دامانی که من دارم

که با تردامنان یار است جانانی که من دارم

اگر با من چنین ماند پریشان اختلاط من

ازین بدتر شود حال پریشانی که من دارم

ز مردم گرچه می‌پوشم خراش سینهٔ خود را

ولی پیداست از چاک گریبانی که من دارم

کشم تا کی غم هجران اجل گو قصد جانم کن

نمی‌ارزد به چندین درد سر جانی که من دارم

مپرس از من که ویران از چه شد غمخانه‌ات وحشی

جهان ویران کند این چشم گریانی که من دارم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۲۹۰ به خوانش محمدرضا خوشدل
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
صائب تبریزی

ز اکسیر قناعت می‌شمارم نعمت الوان

اگر رنگین به خون گردد لب نانی که من دارم

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
اسیر شهرستانی

نمی گنجد به محشر فوج عصیانی که من دارم

اجل شرمندگیها دارد از جانی که من دارم

نگهدارد خدا از چشم بد از چشم خوبش هم

کماندار آفتی برگشته مژگانی که من دارم

مرا درد تو می سازد به آیینی که می باید

[...]

بیدل دهلوی

مپرسید از معاش خنده عنوانی‌ که من دارم

از آبی ناشتاتر می‌شود نانی‌ که من دارم

دو روزم باید از ابرام هستی آب‌ گردیدن

بجز ننگ فضولی نیست مهمانی‌ که من دارم

دل آواره با هیچ الفتی راضی نمی‌گردد

[...]

رفیق اصفهانی

نثار راه جانان کی سزد جانی که من دارم

ندارد قدر جان در راه جانانی که من دارم

دلم پردرد و جانم پرغم و چشمم بود پرخون

ندارد هیچ کس در عشق سامانی که من دارم

ببین ای پاکدامن گل که از خون جگر تا کی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه