گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اسیر شهرستانی

به نام گریه من فال می‌زند زنجیر

صلای شوخی اطفال می‌زند زنجیر

هوای گرم جنون خون به جوش می‌آرد

ز ناله‌ام رگ قیفال می‌زند زنجیر

ز برق‌تازی دیوانگی غبار شدم

هنوز بر اثرم بال می‌زند زنجیر

غرور حسن جنون از کسی نمی‌آید

قلم به حرف خط و خال می‌زند زنجیر

جنون ز راز دلم اینقدر خبردار است

که دم ز نامه اعمال می‌زند زنجیر

ز نسبتی که به آن طره می‌رساند اسیر

چه لاف‌ها که ز اقبال می‌زند زنجیر