گنجور

 
اسیر شهرستانی

جذب نگهت جام می از تاک برآرد

گیرایی چشمت مژه از خاک برآرد

از گریه ما مستی چشم تو نظر باز

دستی به دعای سحری تاک برآرد

روح شهدا منصب پروانه بگیرند

روزی که شهید تو سر از خاک برآرد

بر دل چه امید آه که جولان اگر این است

گرد از سپه دیده نمناک برآرد

در خلوت خاموشی ما دود چراغی است

آن ناله که دود از دل افلاک برآرد

خلعت ز پرستاری مرهم نستاند

آن دل که سر از پیرهن چاک برآرد

برخاک اسیر تو گل ولاله حرام است

چیزی که برآید نظر پاک برآرد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode