شوق رازی است که اظهار در آتش دارد
عشق خاری است که در گلزار در آتش دارد
داغ حسنم که ندانسته سپند از خاشاک
دل دیوانه و هشیار در آتش دارد
هر که پوشیده چو اخگر نظر از عالم برد
شعله را دیده بیدار در آتش دارد
عالم از گرمی بازار دل آتشکده ای است
عشق تنها نه خریدار در آتش دارد
نتوان سوخت برای دگران بی نسبت
کامجو را دل بیعار در آتش دارد
خلقی از شوق تو در آتش هم می سوزند
شمع پروانه و گل خار در آتش دارد
عشق تنها نه همین هستی ما سوزد اسیر
خار از این بادیه بسیار در آتش دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.