جدا هر جلوه ای بینی ز سودای نظر دارد
گل از جایی دل از جایی می از جایی نظر دارد
نفس فرسوده آتش دل دیوانه ای دارم
که هر آشوبش از طوفان دریایی نظر دارد
گلستان هوس را رنگ و بویی غیر وحشت نیست
گلش از جایی و شمشادش از جایی نظر دارد
در آن میخانه وحدت می دهد داد دل عارف
که هر ساغر ز چشم باده پیمایی نظر دارد
نظر تا از کجا دارد دل دیوانه عاشق
به هر شمع و گلی می بینم از جایی نظر دارد
چراغ خلوت ما خواب خاموشی نمی داند
دل بیدار می داند کز ایمایی نظر دارد
زند لاف گرفتاری اسیر ما جهانگرد است
سر زنجیرش از زلف چلیپایی نظر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.