هر دم ز گریه فیض نوی میتوان گرفت
سامان خرمنی ز جوی میتوان گرفت
در راه شوق توشه دل درد دل بس است
عمر گذشته را به دوی میتوان گرفت
جولان دل شکاریش از کار برده است
مستانه میرسد جلوی میتوان گرفت
منشین ز پا که خضر دچارت نمی شود
دامان شوق هرزه دوی می توان گرفت
طرف کلاه شوخی مژگان شکسته است
از چشم خویش هم گروی میتوان گرفت
تنها اسیر برق به منزل نمیرسد
دست رفیق گر مروی میتوان گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.