رفت از پیر و جوان طاقت و کس پیدا نیست
عالمی گشته گرفتار و قفس پیدا نیست
همچو آن شعله که از دود نگردد پیدا
بسکه پیچیده به دل آه نفس پیدا نیست
می کشد زارم و از شوق به خود می بالم
که در این معرکه یک اهل هوس پیدا نیست
در دلم غیر خیال تو تجلی نکند
که در این آینه عکس همه کس پیدا نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات بیان میکند که همه افراد، چه پیر و چه جوان، در حال رنج و گرفتارند و هیچکس نمیتواند از این قفس رهایی یابد. عشق و شعلهای در دل شاعر وجود دارد که از دیگران پنهان است و نمیتواند شخصی را پیدا کند که مانند او در این دنیای پر آشوب شوق و هوس داشته باشد. در دلمان تنها تصورات درباره معشوق وجود دارد و در این آینه هیچکس غیر از او نمایان نیست.
هوش مصنوعی: همه از خستگی و زحمت رنج میبرند و هیچ کس نمیتواند به وضوح بگوید که چه بر سرش آمده است. در این عالم همه گرفتار مشکلات و سختیها هستند و اما نشانهای از آزادی و رهایی دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: مانند شعلهای که از دودش مشخص نمیشود، زیرا به دل آن آه پنهان است و نفسش آشکار نیست.
هوش مصنوعی: من را به شدت میزند و از شادی به خود مینازم، زیرا در این معرکه هیچکس که اهل هوس باشد پیدا نیست.
هوش مصنوعی: در دل من جز خیال تو جایی ندارد، زیرا در این آینه، نام دیگری دیده نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.