بی جام و شیشه چشم تو خمار بوده است
بی نوبهار روی تو گلزار بوده است
جان کشته شهادت و دل تشنه وصال
در خون تپیدنی چقدر کار بوده است
در خواب پای خم شده با کعبه همسفر
آن را که جذبه تو طلبکار بوده است
روزی که جام شور به منصور داده اند
هر کس به قدر خویش گرفتار بوده است
بیهوشیم نگر به چه آگاهیی رسید
توفیق در پیاله سرشار بوده است
زان جنگجو شکایت بیجا مکن اسیر
دایم جفا عزیز و وفا خوار بوده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.