تا غم نبوده خاطر خرم نبوده است
زخم آنقدر نبوده که مرهم نبوده است
از باغبان چه دیده گل آرزوی ما
درگلشنی شکفته که شبنم نبوده است
بی توشه از قلمرو احسان گذشته ایم
این سایه هرگز از سر ما کم نبوده است
با دانه بهشت چه سازد ندیده دام
جایی بهشت بوده که آدم نبوده است
رشکم گداخت در چمن وصل او اسیر
گویا دلی شکفته که بی غم نبوده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق بشر در ارتباط با عشق و فقدان میپردازد. شاعر اشاره میکند که تا زمانی که غم و درد وجود داشته، شادی و خوشحالی نیز معنا ندارند. زخمهای عاطفی و کمبودها همیشه وجود دارند، و نشانهای از آرزوهای تحقق نیافته در زندگی است. مفهوم بهشت بهعنوان یک وضعیت ایدهآل، بر اساس تجارب انسانی و ناکامیها به تصویر کشیده شده است. هرچه میگذرد، وجود سایههای غم و درد از زندگی بشری کاسته نمیشود و نشاندهنده موانع در دستیابی به خوشبختی است. در نهایت، شاعر به عشق و پیوند عاطفی اشاره میکند که در آن حالتهای عشق واقعی و وصال نیز به سختی به دست میآید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که غم وجود نداشته، دل شاداب و خوش نبوده است؛ زخمی آنقدر عمیق نبوده که درمانی برای آن نباشد.
هوش مصنوعی: از باغبان چه دیدهایم که آرزوی ما در باغ گل شکفته است، در حالی که شبنم هم بر روی آن نبوده است.
هوش مصنوعی: ما بدون بهرهمندی از رحمت و لطف همیشگی تو، از دنیای نیکیها گذشتهایم و همیشه حمایت و سایهات بر سر ما بوده است.
هوش مصنوعی: در بهشت دانهای وجود دارد که اگر کسی آن را نبیند، فرقی نمیکند چون بهشت جایی است که آدم در آن نبوده است.
هوش مصنوعی: حسادت و شور و شوق من در باغ وصال او به شدت شعلهور شده، مانند دلی که گل کرده و نشان از بینگرانی و شادابی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.