روز وصل است انتظار غریب
نیست اینها ز روزگار غریب
عندلیبم سمندر چمن است
کس مبادا چو من دیار غریب
وحشتم الفت الفتم وحشت
هست صیاد من شکار غریب
جوش عشق است خوش تماشایی است
گشت در باغ برگ و بار غریب
اشک من تا بهار پیرا شد
دل ما آشنا دیار غریب
باغ وصل است اسیر شکر خدا
گشته در سینه خارخار غریب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.