گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

ما خیالیم و در حقیقت او

ما حبابیم و عین ما دریا

هرچه بینی و هر که می دانی

می جامست و صورت و معنی

شاهدی در هزار جامه نگر

نظری کن به دیدهٔ بینا

ساغرت گر که نیست پر از می

گر طلب می کنی بجو از ما

دور رندان ماست باز امروز

فارغ از دی و ایمن از فردا

رند مستی چو نعمت الله نیست

ور تو گوئی که هست ها بنما

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

نیگلون پرده برکشید هوا

باغ بنوشت مفرش دیبا

آبدان گشت نیلگون رخسار

و آسمان گشت سیمگون سیما

چون بلور شکسته، بسته شود

[...]

مسعود سعد سلمان

دوش در روی گنبد خضرا

مانده بود این دو چشم من عمدا

لون انفاس داشت پشت زمین

رنگ زنگار داشت روی هوا

کلبه ای بود پر ز در یتیم

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

بادبان برکشید باد صبا

معتدل گشت باز طبع هوا

خاک دیبا شدست پر صورت

جانور گشته صورت دیبا

شاخ چون کرم پیله گوهر خویش

[...]

سوزنی سمرقندی

نور دین نور عین مهر و وفا

آفریده شده ز لطف خدا

هر که از مهر و از وفا زاید

زو نیاید بعمر جور و جفا

نور دین را هر آینه نکند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه