گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

ما خیالیم و در حقیقت او

ما حبابیم و عین ما دریا

هرچه بینی و هر که می دانی

می جامست و صورت و معنی

شاهدی در هزار جامه نگر

نظری کن به دیدهٔ بینا

ساغرت گر که نیست پر از می

گر طلب می کنی بجو از ما

دور رندان ماست باز امروز

فارغ از دی و ایمن از فردا

رند مستی چو نعمت الله نیست

ور تو گوئی که هست ها بنما

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode