منظور یکی ، یکی است ناظر
مظهر به مظاهر است ظاهر
جام است و شراب هر دو یک آب
نوریست به نور خویش ساتر
مستیم وخراب جام بر دست
داریم حضور و اوست حاضر
صد جان در عشق اگر ببازیم
باشیم ز بندگیش قاصر
با باطن پاک عشق بازیم
با ظاهر نازنین ظاهر
شد بر همه کائنات ناصر
منصور چو رفت بر سر دار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی و تبیین مفاهیم عمیق عشق و حقیقت پرداخته است. شاعر به وحدت بین مظاهر و حقیقت اشاره میکند و بیان میکند که همه چیز در عالم به نوعی به یکدیگر مرتبط است. جام و شراب که در اینجا نماد نوشیدنی روحانی هستند، به یک حقیقت واحد اشاره دارند. شاعر میگوید که در حالتی مستی از عشق هستیم و به نوعی از بندگی خداوند قاصر هستیم. او تأکید میکند که با وجود عشق پاک و واقعی، به ظاهر نازنین توجه داریم. اشاره به منصور نیز نشان از قهرمانی دارد که بر سر دار رفته و از آن برای بیان حقایق استفاده کرده است. در نهایت، شعر از تلاش برای درک عمیق عشق و حقیقت در زندگی انسانها سخن میگوید.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که همه چیز در هستی به یک منبع واحد برمیگردد. همچنین، هر پدیدهای که میبینیم نشانهای از آن منبع واحد است. به عبارت دیگر، تنوع ظاهری که در دنیا مشاهده میکنیم، در واقع نمایشگر یک حقیقت یگانه است.
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی اشاره شده که هر دو، یعنی جام و شراب، به نوعی نورانی هستند و هر کدام نور خاص خود را دارند. این بیان نشاندهنده ارتباط عمیق و زیبایی است که میان جام و شراب وجود دارد و به معنای پرتو افکنی دو عنصر و تأثیر متقابل آنها بر یکدیگر اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ما در حال شادی و نشئهگی هستیم و جامی در دست داریم. در این لحظه، او نیز در کنار ما حضور دارد.
هوش مصنوعی: اگر صد جان خود را در راه عشق فدای کنیم، باز هم نمیتوانیم از خدمتگزاری و بندگی او باز بمانیم.
هوش مصنوعی: ما با قلبی پاک و خالص در عشق بازی میکنیم، در حالی که ظاهری جذاب و زیبا داریم.
هوش مصنوعی: زمانی که ناصر منصور بر بالای دار رفت، نورش بر تمامی موجودات تابید و تمام کائنات را در بر گرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای گشته جهان و خوانده دفتر
بندیش ز کار خویش بهتر
این چرخ بلند را همی بین
پر خاک و هوا و آب و آذر
یک گوهر تر و نام او بحر
[...]
آن لعبت سرو قد مه منظر
آن آفت چین و فتنه بربر
صورت نه به نوک خامه مانی
لعبت نه به نوک رنده آذر
زلفینش به بوی عنبر سارا
[...]
ای ذات تو ناشده مصور
اثبات تو کرده عقل باور
اسم تو ز حد و رسم بیزار
ذات تو ز جنس و نوع برتر
محمول نهای چنانکه اعراض
[...]
خمخانه خر سرای خر پیر
نه راه بری نه بار برگیر
زین لاشه لنگ و لوک پیری
از دم تا گوش مکر و تزویر
تا خر کره بودی آن میره
[...]
ای حجره دل بتو منور
وی عالم جان ز تو معطر
ای شخص تو عصمت مجسم
وی ذات تو رحمت مصور
بی یاد تو ذکرها مزور
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.