صبحدم شد آفتابی آشکار
عالمی در رقص آمد ذره وار
غیر او نقش خیالی بیش نیست
عقل گو نقش خیالی می نگار
گر کناری گیری از خود در میان
یار خود بینی گرفته در کنار
عشق بازی کار بیکاران بود
عاقلش با کار بی کاران چه کار
آب رو می نوش از جام حباب
آن یکی در هر یکی خوش می شمار
صدهزار آئینه پیش خود بنه
معنیش یک بین به صورت صد هزار
نعمت الله ما و سید آفتاب
شمس با ماه است و ماهش پرده دار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر در مورد ظهور آفتاب و روشنایی آن در صبح است که جهان را به رقص درمیآورد. شاعر به زیبایی میگوید که غیر از خدا هیچ چیز واقعی نیست و عقل انسان نقشهای خیالی را میکشد. اگر انسانی از خود فاصله بگیرد، میتواند یار حقیقی خود را بیابد. شعر همچنین به عشق و بازیهای آن اشاره میکند و میپرسد عاقل چه نسبتی با بیکاری دارد. در نهایت، به زیبایی و معرفت اشاره شده و تصریح میشود که تمام نعمتها و زیباییها از خداوند است.
هوش مصنوعی: صبح که شد، خورشید به وضوح طلوع کرد و جهانی در حال رقص و شادی به نظر میرسید، مانند ذرات ریز که به همراه هم به حرکت درآمدهاند.
هوش مصنوعی: تنها اوست که واقعیت دارد و باقی چیزها فقط تصاویری خیالی هستند. بنابراین، ای عقل، تنها به ترسیم این تصاویر خیالی بپرداز.
هوش مصنوعی: اگر از خود فاصله بگیری و کمی دورتر شوی، در کنار دوستانت میتوانی خودت را بهتر ببینی.
هوش مصنوعی: عشق و محبت کار افرادی است که بیکار هستند، در حالی که انسانهای عاقل باید مشغول به کارهای معقول و مفید باشند، بنابراین نمیتوانند با بیکاران در عشق و بازیهای عاشقانه وقت بگذرانند.
هوش مصنوعی: از جام حباب آب را بنوش و از آن لذت ببر؛ چرا که هر لحظه شیرینی و خوشی خاص خود را دارد.
هوش مصنوعی: یکصد هزار آینه را مقابل خود بگذار، اما معنایش را فقط در یک چشم، به صورت یک صد هزار ببین.
هوش مصنوعی: نعمت خداوند بر ما است و سید ما همان آفتاب است که با ماه همراهی دارد و ماه به عنوان نگهبان و محافظتکننده عمل میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خور به شادی روزگار نوبهار
می گسار اندر تکوک شاهوار
رأی مجلس کرد رای شهریار
پادشاه تاج بخش تاجدار
سیف دولت شاه محمود آنکه شد
مجلس او آسمان افتخار
ای خداوند خداوندان دهر
[...]
زینهار ای یار ِگلرخ زینهار
بیگنه بر من مکن تیزی چو خار
لالهٔ خود رویم از فرقت مکن
حجرهٔ من ز اشک خون چون لالهزار
چون شکوفه گرد بدعهدی مگرد
[...]
ای ز دولت دست جاهت را سوار
هیچ میدان چون تو نادیده سوار
عدل تو بفزود زینت ملک را
زینت ساعد بیفزاید سوار
حزم تو چون خاک و عزم تو چو باد
[...]
خواجه شغل بنده را تیمار دار
تا کمر پیشت ببندم بنده وار
وقت من خوش دار و برگم ده که من
خوشترین وقتی تو را آیم به کار
تا بود نام محمد بر سرت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.