گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

آفتابی رو نموده بی غبار

گنج پنهان بود گشته آشکار

آینه بی حد نماینده یکی

آن یکی در هر یکی خوش می شمار

رند سرمستیم در کوی مغان

با خمار این و آن ما را چه کار

راه یاران گرامی هست نیست

جاودان می رو در این ره مردوار

ذوق اگر داری در آ در میکده

عشق می بازی دمی با ما بر آر

صورت و معنی است با ما در میان

نعمت الله است با ما در کنار

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

رأی مجلس کرد رای شهریار

پادشاه تاج بخش تاجدار

سیف دولت شاه محمود آنکه شد

مجلس او آسمان افتخار

ای خداوند خداوندان دهر

[...]

سنایی

زینهار ای یار ِگلرخ زینهار

بی‌گنه بر من مکن تیزی چو خار

لالهٔ خود رویم از فرقت مکن

حجرهٔ من ز اشک خون چون لاله‌زار

چون شکوفه گرد بدعهدی مگرد

[...]

وطواط

ای ز دولت دست جاهت را سوار

هیچ میدان چون تو نادیده سوار

عدل تو بفزود زینت ملک را

زینت ساعد بیفزاید سوار

حزم تو چون خاک و عزم تو چو باد

[...]

قوامی رازی

خواجه شغل بنده را تیمار دار

تا کمر پیشت ببندم بنده وار

وقت من خوش دار و برگم ده که من

خوشترین وقتی تو را آیم به کار

تا بود نام محمد بر سرت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه