گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

عشق جانان ما ز جان خوشتر

ذوق ما از همه جهان خوشتر

مجلس واعظان خوش است ولی

صحبت بزم عاشقان خوشتر

ما معانی خوشی بیان کردیم

آن معانی از این بیان خوشتر

همدم جام می دمی بر ما

بی شک از عمر جاودان خوشتر

بر لب چشمه خوش بود مأوی

غرقهٔ بحر بی کران خوشتر

آب دیده روان شده هر سو

این چنین آب رو روان خوشتر

خوش بود حور و جنت المأوی

نعمت الله از این و آن خوشتر