گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

یک حقیقت هست ما را در نظر

این حقیقت در حقایق می نگر

هم حقیقت هم حقایق آن توئی

با خود آ گر زانکه هستی با خبر

اصل و فرع عالمی ای نور چشم

حق طلب فرما و از خود درگذر

چون یکی اندر یکی باشد یکی

آن یکی در عین اعیان می نگر

زر یکی و تنگهٔ زر بی شمار

یک حقیقت صورتش بی حد و مر

آفتابی تافته بر آینه

گشته پیدا فتنهٔ دور قمر

بگذر از مخموری ای جان عزیز

نعمت الله جوی وان گه باده خور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

هیچ شادی نیست اندر این جهان

برتر از دیدار روی دوستان

هیچ تلخی نیست بر دل تلخ تر

از فراق دوستان پر هنر

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از رودکی
فرخی سیستانی

آشکوخد بر زمین هموار بر

همچنان چون بر زمین دشوارتر

وطواط

ای شده با عزم تو مقرون ظفر

همت تو کرده از گردون گذر

نامه و نام ترا عالی محل

رایت و رأی ترا میمون اثر

با جلال تو بود گردون زمین

[...]

سوزنی سمرقندی

سیمبر یارم شد از من سیم بر

سیم یارم نی و یارم سیمبر

عاشق سیم ار بخواند وی مرا

من ورا معشوق دانم سیم بر

زان نگار سیمبر با من نماند

[...]

ادیب صابر

بت سرو قدی و سرو سمن بر

نگار سخن گوی و ماه سخن ور

قد و عارض توست شمشاد و لاله

لب و بوسه توست یاقوت و شکر

سرین تو و عشق من هست فربه

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه