نقش بندی می کند هر دم خیالش در نظر
هیچ نقاشی نمی بیند چنین نقشی دگر
ماخیال عارضش بر آب دیده بسته ایم
لحظه ای بر چشم ما بنشین و دریا می نگر
آنکه زاهد در قیامت طالب دیدار اوست
می توان دید این زمان در دیدهٔ صاحب نظر
غرقهٔ آبی و تشنه سو به سو گردی مدام
همدم جام مئی وز همدم خود بی خبر
در سرابستان جان جانانهٔ خود را طلب
او مقیم خانه ، تو سرگشته گردی در به در
گرچه از نور ولایت خرقه ای پوشیده ای
خرقه بازی کن به عشق او و ازخود در گذر
نعمت الله رند سرمست است و با ساقی حریف
روح محضست او ولی در صورت اهل بشر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالتی mystical و عارفانه میپردازد. شاعر با اشاره به نقشهای خیالی و هنری، از دیدن زیباییهای یکتایی صحبت میکند که هیچ نقاشی نمیتواند آن را خلق کند. او به عشق و آگاهی درونی اشاره دارد و از عارفان و زاهدان صحبت میکند که در جستجوی دیدار حقیقت و معشوق هستند. شاعر همچنین به غرق شدن در آب و همدمی با جام میپردازد، و از سرابهای وجودی و جستجو در تاریکیهای جان سخن میگوید. در نهایت، او نعمتالله رند را به عنوان نمونهای از انسانهایی که در جستجوی حقیقت و عشق الهی هستند، معرفی میکند.
هوش مصنوعی: خیال او هر لحظه تصویری تازه و زیبا میسازد که هیچ نقاشی نمیتواند چنین تصاویری را بیافریند.
هوش مصنوعی: ما به خاطر زیبایی صورتش اشکهایمان را بر روی آب جاری میگذاریم. یک لحظه بر چشمان ما استراحت کن و به دریا نگاهی بینداز.
هوش مصنوعی: کسی که بهشتیان در روز قیامت خواهان دیدار او هستند، اینجا و در این زمان نیز میتوان او را در چشمهای اهل بینش و دانش مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: غرق در آب هستی اما همچنان تشنهای و مدام در حال حرکت هستی. هر جا که میروی، همراه تو جام می است، اما تو از وضعیت خود بیخبر هستی.
هوش مصنوعی: در این دنیا که پر از فریب و نیرنگ است، تو به دنبال معشوق و عشق حقیقی خود میگردی، اما به جای آنکه در خانهاش بیابی، در مکانهای مختلف سرگردان و حیران هستی.
هوش مصنوعی: ا گرچه ظاهراً لباس و نشانههای ولایت را بر تن داری، سعی کن که به خاطر عشق او خود را فراموش کنی و در عشق او غرق شوی.
هوش مصنوعی: نعمتالله رند، شخصی شاد و سرمست است که با ساقی خود به خوشحالی میپردازد و به نوعی روحش در این لحظه به اوج میرسد. اما ظاهر او شبیه به انسانهای عادی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عارضش را جامه پوشیدست نیکویی و فر
جامه ای کش ابره از مشکت وز آتش آستر
طرفه باشد مشک پیوسته بآتش ماه و سال
و آتشی کو مشک را هرگز نسوزد طرفه تر
چون تواند دل برون آمد ز بند حلقه هاش
[...]
بر گرفت از روی دریا ابر فروردین سفر
ز آسمان بر بوستان بارید مروارید تر
گه بروی بوستان اندر کشد پیروزه لوح
گه به روی آسمان اندر کشد سیمین سپر
هر زمانی بوستان را خلعتی پوشد جدا
[...]
اصل نفع و ضر و مایهٔ خوب و زشت و خیر و شر
نیست سوی مرد دانا در دو عالم جز بشر
اصل شر است این حشر کز بوالبشر زاد و فساد
جز فساد و شر هرگز کی بود کار حشر؟
خیر و شر آن جهان از بهر او شد ساخته
[...]
ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر
دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر
ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست
باز بگدازد همی قاروره را قاروره گر
ور سیاه و خشک شد بادام تر ، بیباک نیست
[...]
مابَقی فی النّاسِ حُرٌّ
لاٰوَلاٰفی الْجِنّ حُرٌّ
قَدْمَضیٰحُرُّ الْفَریَقیْنِ
فُحُلْو اُلْعَیْشِ مُرٌّ
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.