گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

خوش در میخانه را بگشاده اند

باده نوشان را صلائی داده اند

در خرابات مغان رندان ما

بر در میخانه مست افتاده اند

جام می بر دست و مستانه مدام

سر به پای خم می بنهاده اند

خرقهٔ خود را به می شستند پاک

فارغ از تسبیح و از سجاده اند

بندگان سیدند از جان و دل

از همه ملک و ملک آزاده اند