گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

خوش در میخانه را بگشاده اند

باده نوشان را صلائی داده اند

در خرابات مغان رندان ما

بر در میخانه مست افتاده اند

جام می بر دست و مستانه مدام

سر به پای خم می بنهاده اند

خرقهٔ خود را به می شستند پاک

فارغ از تسبیح و از سجاده اند

بندگان سیدند از جان و دل

از همه ملک و ملک آزاده اند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۸۰۳ به خوانش سمیه الماسی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه