گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

عاشقانی که عشق می بازند

عاشقانه به عشق می نازند

مطربانه چو در طرب آیند

ساز ما را به لطف بنوازند

زده دستی به دامن معشوق

تا سر خود به پاش اندازند

گر صدند ار هزار یک باشد

همه با هم یگانه دمسازند

رند مستی اگر به دست آرند

جمله با او تمام پردازند

این چنین عارفان که می گویم

پاکبازان شهر شیرازند

نعمت الله و دوستدارانش

عشق با عاشقان همی بازند