ترک سرمستم دگر باره کلاه کج نهاد
ملک دل بگرفت و خان و مان همه بر باد داد
پیش سلطان داد بتوان خواستن از دیگران
چون که زو بیداد باشد از که خواهم خواست داد
عقل سرگردان ز پا افتاد و عشقش در ربود
همچو مخموری به دست ترک سرمستی فتاد
در چمن سرو سهی تا دید آن بالای او
سر به پای او فکند و پیش او بر پاستاد
خوش در میخانه را بر روی ما بگشاده اند
بس گشایش ها که ما را رو نموده زین گشاد
در خرابات مغان رندی که نام ما شنود
سرخوشانه پای کوبان رو به سوی ما نهاد
گر کسی گوید که سید توبه کرد از عاشقی
حاش لله این نخواهم کرد و این هرگز مباد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حالتی از عشق و مستی شاعر است. شاعر از ترک سرمستی خود میگوید و اینکه چگونه عشق جانش را تحت تأثیر قرار داده و عقل او را به سردرگمی انداخته است. او مانند یک مخمور در چمنزاری که درخت سرو بلندی دارد، به زیبایی آن خیره شده و خود را به پای او میاندازد. در میخانه، درهای خوشی به روی او باز شده و دعوت به شادکامی و رندی میکند. شاعر به تمسخر میگوید که اگر کسی بگوید او از عشق توبه کرده، چنین چیزی هرگز نخواهد بود و به عشقش ادامه خواهد داد. این شعر تلاشی برای بیان تجربههای عمیق و شاداب عاشقانه است.
هوش مصنوعی: دیگر از سرمستی و سرخوشی خبری نیست. پادشاه دل مرا به تصرف خود درآورد و زندگی و آرامشم را به باد داد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم از دیگران درخواست کمک کنیم، باید مراقب باشیم که در حضور سلطان درخواست نکنیم، زیرا اگر او ظلم کند، دیگر از چه کسی باید کمک بخواهیم؟
هوش مصنوعی: عقل بیهدایت و سرگردان از پا درآمد و عشق او را به خود کشید، مانند آدمی مست که در دستان یک ترک، حال و هوای مستی را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: در باغ، سرو بلند قدی را دید که در آنجا ایستاده و با چشمهایش به سر و پای او نگاه میکند.
هوش مصنوعی: در میخانه، در را به روی ما باز کردهاند و در نتیجه، فرصتهای زیادی برای ما ایجاد شده است که ما را از وضعیت کنونیمان خارج کرده است.
هوش مصنوعی: در میخانه، شخصی خوشحال به محض شنیدن نام ما با شادی و شوق به سوی ما میآید و با پایکوبی نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که سید از عشق توبه کرده است، هرگز این را قبول نخواهم کرد و چنین چیزی هرگز نباید اتفاق بیفتد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جاودانه خواجه هر خواجه ای حجاج باد
برترین مهتر به کهتر کهترش محتاج باد
جاودانه خواجه هر خواجه ای حجاج باد
برترین مهتر به کهتر کهترش محتاج باد
جاودانه خواجه هر خواجه ای حجاج باد
[...]
چون قلم بست او میان در هجو تو لیکن دهانش
چون دوات از گفتههای خویشتن پر لوش باد
آنچه ایزد خواست کرد و آنچه مردم خواست داد
شاه را بالنده کرد و تن درستش کرد شاد
شاه را تابنده کرد آن تندرستی در بزه
شد تنش پالوده چون از باده آسوده لاد
هست پنجاه و سه سالش داد پنجاه و سه تب
[...]
این مبارک پی بنای محکم گردون نهان
کرده شاگردیش گردون خوانده او را اوستاد
روز و شب در آفتاب و سایه اقبال و بخت
جای ابراهیم بن مسعود ابراهیم باد
مشرق میدان شاه دین فروز دین پرست
[...]
در معزالدین ملکشاه آفتاب دین و داد
روز عید روزهداران فرخ و فرخنده باد
خسرو پیروزبخت و داور یزدانپرست
شاه خاقان گوهر و سلطان سلجوقی نژاد
کاست از عالم ستم تا لاجرم شاهی فزود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.