به سر عاشقان که عین وجود
در دو عالم جز او نبود وجود
آن یکی در دو کون پیدا شد
این دوئی زان سبب نمود وجود
آینه چون وجود از آن رو یافت
لاجرم روی او در او بنمود
سایه بی آفتاب کی باشد
خلق بی حق کجا بود موجود
نشنیدم ندیده ام هرگز
دل بی درد و آتش بی دود
بلبل مست گلشن عشقم
جانم از ناله یک دمی نغنود
ظاهرم جام و باطنم باده
اولم خیر و عاقبت محمود
توبه از می چرا کنم نکنم
پیر من این سخن کجا فرمود
نعمت الله و زاهدی حاشا
این حکایت که گفت یا که شنود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ملکان را ز آسمان کبود
چون تو هرگز کریم و راد نبود
هرگز از تو کسی بلا نکشید
هرگز از تو کسی جفا نشنود
عید فرخنده باد بر تو ملک
[...]
پیش از این هیچ کار دیگر بود
که شبی مست پیش او بغنود
عقل را خود به خود چو راه نمود
پس به شایستگی ورا بستود
آفتاب جلال و عالم جود
که چنو در جهان نشد موجود
خان عادل ، کمال دولت و دین
گوهر کان محمدت ، محمود
آنکه او راست طلعت میمون
[...]
آن ولی عهد دو شه مسعود
شاه عادل مغیث دین محمود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.