گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

به سر عاشقان که عین وجود

در دو عالم جز او نبود وجود

آن یکی در دو کون پیدا شد

این دوئی زان سبب نمود وجود

آینه چون وجود از آن رو یافت

لاجرم روی او در او بنمود

سایه بی آفتاب کی باشد

خلق بی حق کجا بود موجود

نشنیدم ندیده ام هرگز

دل بی درد و آتش بی دود

بلبل مست گلشن عشقم

جانم از ناله یک دمی نغنود

ظاهرم جام و باطنم باده

اولم خیر و عاقبت محمود

توبه از می چرا کنم نکنم

پیر من این سخن کجا فرمود

نعمت الله و زاهدی حاشا

این حکایت که گفت یا که شنود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطران تبریزی

ملکان را ز آسمان کبود

چون تو هرگز کریم و راد نبود

هرگز از تو کسی بلا نکشید

هرگز از تو کسی جفا نشنود

عید فرخنده باد بر تو ملک

[...]

وطواط

آفتاب جلال و عالم جود

که چنو در جهان نشد موجود

خان عادل ، کمال دولت و دین

گوهر کان محمدت ، محمود

آنکه او راست طلعت میمون

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه