بیا ای نور چشم ما و خوش بنشین به جای خود
منور ساز مردم را و هم خلوتسرای خود
ز سلطانی این دنیا چه حاصل ای امیر من
چرا چون ما و جدّ ما نباشی پادشای خود
بیا و دردی ما را ز دست ما روان درکش
و گر درد دلی داری ز خود می جو دوای خود
گلستانست و بلبل مست و ساقی جام می بر دست
حریف باده نوشانیم و خوشوقت از نوای خود
چرا مخمور می گردی بیا و همدم ما شو
قدم در راه یاران زن مزن تیشه به پای خود
روان شد آب چشم ما که با تو ماجرا گوید
دمی بنشین به چشم ما بپرس این ماجرای خود
مرید نعمت الله شو که پیر عاشقان گردی
هوای او به دست آور رها کن این هوای خود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوت به حضور و همدلی با محبوب است. شاعر از محبوب میخواهد تا به جمع آنها بپیوندد و در کنارشان بنشیند. او با اشاره به درد و رنج خود و دیگران، از محبوب میخواهد که به دردی که دارند رسیدگی کند و اگر خود هم دردی دارد، درمانش را بیابد. همچنین شاعر به زیباییهای زندگی و لذت از نوشیدنی و دوستی اشاره میکند و از محبوب میخواهد که در کنار آنها باقی بماند. در نهایت، با اشاره به پند و نصیحت، او را به پیروی از یک مراد دعوت میکند.
هوش مصنوعی: بیا، ای روشنی چشم ما، به جایت بنشین و ما را خوشحال کن. مردم را روشن کن و برای خودت هم جایی مناسب آماده کن.
هوش مصنوعی: ای امیر من، از سلطنت این دنیا چه فایدهای داری؟ چرا مانند ما و اجداد ما، پادشاهی خود را نداشته باشی؟
هوش مصنوعی: بیا و غم و درد ما را حس کن و از وجود ما بگذر، اگر خودت نیز غم و اندوهی داری، راه درمان آن را در درون خودت جستوجو کن.
هوش مصنوعی: در باغی پر گل، بلبل سرمست است و ساقی جام شراب در دست دارد. دوستداران شراب به نوشیدن مشغولند و از صدای دلانگیز خود شادمان هستند.
هوش مصنوعی: چرا مست و بیخبر میشوی؟ بیا و با ما همراه باش. قدم در راه دوستان بگذار و به خودت آسیب نرسان.
هوش مصنوعی: آب چشم ما به خاطر تو جاری شده است، بیزحمت چند لحظهای بنشین و از چشمان ما بپرس که چه داستانی در آن نهفته است.
هوش مصنوعی: به دنبال نعمت الله باش و به سیره عاشقان پیوسته تبدیل شو. برای رسیدن به او، آرزوهای شخصیات را کنار بگذار و به فکر او باش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خجل چون بید مجنون گشتم از نشو و نمای خود
ز قدّ پرشکن گردیده ام زنجیر پای خود
منه تا می توانی در سرای عاریت، پا را
شکوه مسند جمشید دارد بوریای خود
چه از بیگانه می جویی رسوم آشنایی را؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.